سرویس فرهنگ و هنر مشرق - کمپانی سونی حالا بعد از قریب به دو دهه فعالیت در تولید انیمیشن، گویی سبک بصری خودش را انتخاب کرده و با این انتخاب همچنان قصد حرکت به سوی جلو را دارد. گویی مذاق صاحبان این استودیو را سبک فانتزی پر کرده، اگر به این مطلب شک دارید نگاهی به انیمیشن های قبلی مانند بارش کوفته قلقلی بیاندازید.
انیمیشن (خانواده) میشل ها علیه ماشین ها (ربات ها) پا را فراتر از این نهاده و از نظر بصری به سبک کارتونی خویش را نزدیک کرده در حالی که هنوز سه بعدی بودن تصویر حس می شود. شاید منظور Sony از گزینش این سبک به خاطر نزدیکی و انطباق آن با روش داستانگویی این اثر پویانمایی باشد. یعنی به بیان دیگر میلیون ها دلار برای تولید این تصاویر همگی، برای آسان بودن روش داستان گویی و تاثیر گذاری آن هزینه شده است. شاید بگویید تولید این انیمیشن کار سختی نباشد اما جالب است بدانید، برای تولید انیمیشن سه بعدی با سبک کارتونی بایستی مهارت و دانش فنی و هنری بالایی نزد تیم سازنده وجود داشته باشد.
بیشتر بخوانید:
نقش هالیوود در ترویج «خانواده تکوالدی» و سبک زندگی بیبندوبار
گذشته از این موارد، سخن از داستان گویی و میزان تاثیر گذاری آن به میان آمده است. لازم است تا نگاهی عمیق تر به داستان و محتوای این اثر پویانمایی ۱۰۸ دقیقه ای داشته باشیم. داستان به صورت خلاصه درباره یک خانواده چهار نفره آمریکایی است که یک دختر بزرگسال نوجوان و یک پسر کوچک دارند.
پایان بندی فیلم سرشار است از رنگین کمان هایی است که به عنوان سمبل همجنسگرایی به کار می رود. هنگامی که خانواده میشل ها به ساختمان کالج می رسند افکت های رنگین کمانی فزونی می یابند و در تصویر به کرات نشان داده می شوند. دختر خانواده یا همان کیتی میشل در دوران نوجوانی خویش با خانواده خویش و خصوصا پدرش مشکلاتی جدی را سپری می کنند که هر یک به سهم خود تلاش می کنند تا این مشکلات را حل کنند. کیتی علاقه زیادی به فیلم سازی دارد و برای حل مشکلاتش، قصد رفتن به یک کالج آموزش فیلم سازی در کالیفرنیا را دارد. در این میان است که هرج و مرج رخ می دهد و یک دستیار هوشمند رایانه ای کنترل ارتشی از ربات ها که قرار است به انسان ها کمک کنند را در دست می گیرد و قصد نابودی همه انسان ها را دارد. دستیار صوتی رایانه ای، با آنالیز و پردازش رفتار انسان ها به این نتیجه رسیده است.
پدر میشل برای نزدیکی بیشتر به دخترش سفر زمینی خانوادگی را برای رسیدن به کالج فیلم سازی شروع می کند. با گذشت زمان نسبتا کمی از فیلم متوجه می شوید که کیتی سمبل های همجنس گرایی را به صورت پیکسل استفاده می کند که نشان می دهد قهرمان اصلی داستان دارای انحراف فکری و اخلاقی است. این مسئله زمانی علنی می شود که در پایان فیلم مادر کیتی از وی می خواهد تا دوستش را که یک دختر است برای آشنایی در عید شکرگزاری به خانه شان بیاورد!
خانواده میشلها، نماد کامل یک خانواده آمریکایی هستند. پدر در احمق ترین شکل یک انسان به تصویر کشیده شده است و در ابتدای فیلم کیتی پدرش را به یک میمون در حال فریاد کشیدن تشبیه می کند. ظاهرا فروکاست ارزشهای خانوادگی در آمریکا و جهان غرب تمامی ندارد.
تلاش های پیاپی پدر برای به دست آوردن دل دخترش شکست می خورد و شکل تلاش هایی مذبوحانه به خود می گیرد. مادر کیتی در میان این جدال های تلاش دارد تا تعادل خانواده را حفظ کند. در این میان سگ دست آموز خانواده میشل ها هم به عنوان عنصر کمدی همه ماجرا ها حضور دارد.
بیشتر بخوانید:
نقش هالیوود در ترویج «خانواده تکوالدی» و سبک زندگی بیبندوبار
متاسفانه امروزه سگ به مثابه یک عضو خانواده در ارزش های امریکایی جا پیدا کرده است و تبدیل به همنشین انسان شده است. در طول فیلم به مرور سپری شدن حوادث میان پدر و کیتی، نوعی تعادل میانشان برقرار می شود. پدر به توانمندی های دخترش که همان تولید فیلم های سخیف یوتیوبی است اعتراف می کند و دختر نیز برای وی کمی احترام قائل شده است و تلاش های پدرش را به رسمیت می شناسد!
متاسفانه پایان بندی فیلم سرشار از رنگین کمان هایی است که به عنوان سمبل همجنسگرایی به کار می رود. هنگامی که خانواده میشل ها به ساختمان کالج می رسند افکت های رنگین کمانی فزونی می یابند و در تصویر به کرات نشان داده می شوند.
دستاورد های فنی سونی و سبک بصری اش همگی برای نمایش مفهوم ارزش های امریکایی هزینه شده است. به زبان ساده یعنی فناوری و دانش غربی برای این مصارف فرهنگی بکار گرفته می شود. این مفهوم به زبان ساده یعنی جنگ نرم. یعنی صدور اعتقادات، افکار و فرهنگ و سبک زندگی از غرب به شرق برای اینکه ما در طول تماشای فیلم و لابلای خنده هایمان متوجه این مفهوم به صورت ملموس نشویم، بلکه به این سلسله اتفاقات بخندیم و برایمان عادی شود و از این انحرافات برای ما حساسیت زدایی شود!
***حمیدرضا جلالی فراهانی